در پایان رویداد TechStart، سخنرانی مهندس مصطفی مکارم، مدیرعامل شتاب دهنده کسب و کار فردوسی، برگزار شد:
خیلی خوشبخت و خوشحالم امروز فرصت دارم در کنار نام ها و برندهای بزرگی که زمانی در دوران دانشجویی آرزو داشتم به شرکت هایشان نزدیک شوم، صحبت کنم. میخواهم در آیین رونمایی مجموعه مانوپارت در مورد مدل های توسعه در استارتاپ های سخت افزاری توضیح بدهم. خیلی از دوستان، به مجموعه ما ایراد میگیرند که چرا در اکوسیستم نوآوری اکثر سرمایه گذاریها روی شرکت های IT base است؟ چرا در کارخانه هم شرکت ها اکثرا در زمینه IT هستند؟ بنده خودم مهندسی متالورژی خواندم و تمام کارهای نوآوری که آغاز کردم مرتبط با حوزه فناوری سخت بود. به این واسطه از دل همین حوزه متولد شدم و ذیل پرچم دانشگاه فردوسی و شاگردی دکتر ضابط، چیزهای زیادی یاد گرفتم. مدلهایی در جهان وجود دارد که نشان میدهد چرا ما روی شرکت های IT base نسبت به فناوری سخت بیشتر سرمایه گذاری میکنیم.
در توسعه همه کسب و کارها، این مسیر با مفهومی به نام ایده آغاز میشود. ایده نظام فکریست که بعد از شناخت نیاز بازار و نیاز مشتری شناسایی میشود. این ایده در یک فضای رقابتی تبدیل به محصولی میشود که این محصول یا خدمت باید تعهد خودش را به بازار عرضه کند. سپس محصول به مرحلهای میرسد که اعتبار خودش را در بدنه کسب و کار و مشتری به دست میآورد و شروع به فروش میکند. کسب و کار بعد از فروش محصول، مقیاس پذیری میکند و پایدار میشود سپس تکثیر شده و در مواردی یونیکورن میشود. در این مسیر فرق استارتاپ فناوری سخت با فناوری نرم در کدام مرحله است؟ مرحله مقیاس پذیری . دو تفاوت بین فناوری سخت و نرم است. زمانی که ایده میخواهد به محصول تبدیل شود و دیگری زمانی که محصول میخواهد مقیاس پذیری شود. در یک فناوری IT base تمام ابزاری که نیاز دارید یک کامپیوتر و زیرساخت های کامپیوتری است. یعنی فرد از داخل خانه هم می تواند ایده اولیه خود را به محصول تبدیل کند.
سال 88 سومین موضوعی که ما در شرکت خودمون برروی آن کار کردیم، اسکنر فیلم های رادیوگرافی جوش بود. پروژه به این معنا بود که ما یک اسکنر پردازش تصویر طراحی کنیم که به ما کمک کند با استفاده از تکنولوژی پردازش تصویر، تفسیر فیلم های رادیوگرافی را انجام بدهیم. به یک سری دلایل نتوانستیم اسکنر را از شرکت جنرال الکتریک بخریم و مجبور به ساخت آن دستگاه شدیم. نرم افزار را در شش ماه ساختیم اما سال 92 ما موفق شدیم نمونه اولیه سخت افزارمان را بسازیم. تقریبا دو سال و نیم فاصله بین تبدیل کردن یک ایده نرم افزاری به یک محصول سخت افزاری. اولین تفاوت در همین تبدیل ایده به محصول است که اکثرا در این مرحله متوقف میشوند. قسمت دوم مقیاس پذیری است. من دستگاه را سال 92 ساختم اما تا سال 94 طول کشید تا بتوانم 12 قرارداد ببندم، زیرا محصول من کار میکرد اما خوشگل نبود. مثل اینکه هر کسی میتواند در کارگاه خودش ماشین بسازد اما تا این ماشین بخواهد به چیزی تبدیل شود که من و شما استفاده کنیم یک بازه زمانی طولانی را باید طی کند. فقط آدم هایی میتوانند این مراحل را طی کنند که هم ظرفیت مالی بالایی داشته باشند هم ظرفیت بازار بالا. چرا؟ زیرا بعد از سرمایه گذاری ها اگر نتوانید بازار به دست آورید با ضررهای مالی زیادی مواجه میشوید. پس زمانی که میخواهم انتخاب کنم روی فناوری های IT base سرمایه گذاری کنم یا فناوری های سخت! به سمت IT base میروم زیرا به عنوان مثال ظرفیت فضایی که میتوانم به IT base اختصاص دهم در مقابل فناوری سخت، بسیار کم است.
ایشان با بیان موضوع قرارگرفتن در اکوسیستمهای متناظر دقیق ادامه دادند:
هر کسب و کاری که میخواهد شکل بگیرد، در ابتدا افرادی که میخواهند آن را شکل دهند باید آموزش ببینند. در مرحله پیش از استارتاپ باید یاد بگیرند که چطور مجموعه خودشان را بسازند و بعد از آن در رقابتهایی به نام استارتاپ ویکند، رویدادهای ایده پروری و رویدادهای ارائه نیاز شرکت کنند. سپس بتوانند خودشان را نسبت به بقیه تمییز و به سرمایه گذار و مراکز حمایتی و شتاب دهندهها نشان بدهند. از این مرحله که عبور کنند در بسترهایی مثل کووورک و شتاب دهندهها نمونه اولیهی ساخته شده خودشان را قرار میدهند تا آدم های هم تراز خودشان را پیدا کنند یا ایده خودشان را به نمونه قابل ارائه به بازار تبدیل کنند. هر کدام از این مراحل یک بازیگردان یا مجموعه مشخص سرمایه گذاری دارد. به نظر شما نمونه سازی، تیم سازی و سرمایه گذاری تا همین مرحله برای شرکتهای IT base راحتتر است یا فناوری سخت؟ پس من اگر بخواهم انتخاب کنم IT را انتخاب میکنم. زیرا میتوانم از داخل خانه با بیژامه یا دامن، کد را بزنم و به بازار عرضه کنم و با شتاب دهندهای در آمریکا نیز مشترک کار کنم.
اما واقعیت این است که صنعت IT که خیلی صنعت مهمی است یک ویژگی منفی دارد؛ صنعت IT خودش مولد نیست. خودش تولدی از محصول ندارد، بلکه فرآیند ساز و حمایت کننده است. وقتی درباره عمق دانش ساخت داخل صحبت میکنیم، یعنی وقتی میخواهیم از دانش و فناوری استفاده کنیم، یا میخواهیم محصول تولید کنیم یا به عنوان ابزاری برای رشد سریع مدیریت از آن استفاده کنیم. IT برای کسی که فرایندها را به طور دقیق در ذهنش مشخص کرده، ابزاریست که سریعتر به آن دست پیدا کند. اما هیچ وقت با داشتن IT نمیتوانید سبزی، میوه، گاو و گوسفند پرورش دهید با صنعت IT نمیتوانید خوردو تولید کنید؛ این همان تفاوت ماهیت سرمایهگذاری در فناوری IT یا فناوری سخت است. در حال حاضر به خاطر اقبال زیاد جوانان به IT و ورود بیشتر آنها به این فناوری، منابع انسانی با استعداد کمتری به صنعت ورود پیدا میکند و خطر زیادی صنعت ما را در آینده تهدید میکند.
این کار در دنیا چطور پاسخ داده میشود؟ آمریکا چگونه نیروی استعداد در حوزه فناوری سخت، مهندسی و کشاورزی را پیدا میکند؟ از مهاجرین! بیشترین مهاجرینی که برای رشتههای فنی مهاجرت میکنند، از کشورهایی مثل ایران، پاکستان، افغانستان و کشورهای باهوش آسیاست. آیا شنیدید که در بحث مدیریت استراتژی کسی از اینجا اپلای کند؟ پس ما باید در این مسیر بازیگردان های مختلف را بشناسیم و از شناساندن آنها بدانیم که در چه سطحی میخواهیم روی آنها سرمایهگذاری کنیم. سرمایهگذاری در شرکت های IT بسیار راحتتر است. زیرا در مسیر اگر جایی به شکست نزدیک شویم میتوانیم به سرعت جلوی آن را بگیریم. ولی در حوزه سخت افزار اینطور نیست. به عنوان مثال روی یک تکنولوژی کار و هزینه زیاد انجام شده و متوجه شدند که جواب نمیدهد. اگر این وقت و هزینه صرف نمیشد نمیتوانستیم بفهمیم، تکنولوژی جواب میدهد یا خیر. اگر دوستان ما در پارت لاستیک به دنبال FABLAB هستند، به دنبال ایجاد زیرساخت برای توسعه اقتصادی هستند. FABLAB چیست؟ آزمایشگاهی بین نمونه سازی و انبوه سازی. پس ما در اکوسیستم به این آزمایشگاه نیاز داریم. به Talent pool نیاز داریم تا بتوانیم آدمهای کارآفرین را شناسایی کنیم. و چرا باید در مدلهای فناوری سخت باید به یک مجموعه بزرگ متصل شویم؟ به واسطه اینکه ریسک سرمایهگذای را به شدت پایین بیاوریم.
در حوزه IT اکوسیستمی که در نظر میگیریم مدل جنگل های بارانیست. جنگل های بارانی یعنی ظرفیتی را برای همه ایجاد می کند تا رشد کنند و بزرگ شوند. اما در حوزه فناوری سخت این اکوسیستم مدل صخرههای مرجانی است. در این مدل، صخرههای مرجانی مجموعهای از جانوران زنده بیتحرک هستند که به واسطه حضور آنها اکوسیستم جذاب اقتصادی یا حیات وحش شکل میگیرد. در اکوسیستم هرکدام از صخرهها یا فناوریهای سخت افزاری که وجود دارند؛ هر کدام مکانی برای تغذیه ماهیهای کوچکتر به وجود میآورد، زندگی پلانکتونها تغذیه موجودات و ماهیهای کوچک را تامین میکند. ماهیهای بزرگتر برای خوردن ماهیهای کوچکتر میآیند و کم کم اجزای جدید و جانورانی غیر از ماهی به این اکوسیستم اضافه میشود؛ که از فضولات اینها گیاهان و جانداران دیگر این صخره استفاده می کنند. و این مدل تقریبا اکوسیستم نوآوری ایران است.
اکوسیستمی که ماهیهای کوچک دارد اما خود اکوسیستم کوچک باقی مانده و گسترش نیافته و دلیل کوچک ماندن این است که ماهیهای بزرگتری به این اکوسیستم راه پیدا نکردند و ظرفیت های بزرگ برای حفظ اکوسیستم نیاز است. ما برای بزرگ کردن این اکوسیستم نیازمند حیوانات بزرگتری هستیم. پس توسعه اکوسیستم فناوریهای سخت فقط و فقط به کمک نهنگهای بزرگ شکل میگیرد که این نهنگها نیز برای زنده ماندن نیاز به ماهیهای کوچک دارند و نقش نهنگ را باید هولدینگ پارت لاستیک اجرا کند تا اکوسیستم های کوچکتر را کنار خودش رشد دهد. هر مجموعه بزرگی میتواند آن نقش را بازی کند؛ تا بتوانیم رونق اقتصادی و توسعه فناوری را ایجاد کنیم و جهان را جای زیبایی برای زندگی کنیم.